نوروز 94
روز سال نو امسال شنبه بود و ما طبق معمول سالهاي قبل براي ناهار روز عيد رفتيم كرج خونه بابابزرگ..بعد از خوردن ماهي خوشمزه سال نو و كمي استراحت بعداز ظهر با كلي اسباب بازي هايي كه به باربد عيدي داده بودن برگشتيم تهران خونه مامان فهيمه و دايي.. باربد از بين اين همه اسباب بازي هايي كه براش خريده بودن عاشق ارگش شده بود و تو اسمونا سير ميكرد...خلاصه شب با مامانم اومديم خونمون تا صبح زود حركت كنيم.. با قراري كه با معصومه گذاشته بوديم ساعت 9 صبح تو عوارضي قم بوديم هوا باروني و كمي سرد بود همونجا صبحانه خورديم تا اونا هم رسيدن و بعد از ديد و بازديد بدون هيچ وقفه اي به طرف يزد حركت كرديم... ساعت نزديك 3 بعد از ظهر بود كه رسيديم و تو خونه...
نویسنده :
مريم
12:9